خانه / اخبار و رویدادها / از سرزمین جنگ و فاجعه؛ خطابه بختیار علی در مراسم اعطای جایزه نلی‌زاکس آلمان

از سرزمین جنگ و فاجعه؛ خطابه بختیار علی در مراسم اعطای جایزه نلی‌زاکس آلمان

از سرزمین جنگ و فاجعه؛ خطابه بختیار علی در مراسم اعطای جایزه نلی‌زاکس آلمان

جناب اولریچ سیراو عزیز
شهردارگرامی: خانم بیرگیت گودر
اعضای بزرگوار شورای شهر و هیئت گرامی داوران جایزه نلی‌زاکس
حضار محترم
بسیار خوشحالم که فرصتی به من داده‌شد تا در این جایگاه در خدمت شما حضار گرامی باشم، ابتدا می‌خواهم از همه‌ی شما سروران، نهایت سپاس و قدردانی ویژة خود را داشته باشم، جهت اعطاء جایزة ادبی امسال نلی‌زاکس.به خود می‌بالم به سبب جایزه‌ای که در گذشته، نصیب نویسندگان بزرگی از جمله؛ الیاس‌کانتی، اریش فروم و میلان کوندرا شده‌است… نویسندگانی که من، در مراحلِ مختلفِ زندگی‌ام، دوستار و خوانندة آثارشان بوده‌ام؛ امّا از همه مهم‌تر این‌که، چنین جایزه‌‌ایی به باور من، به‌مثابه‌ی نمادی ارزشمند است که از ادبیاتِ شرق حمایت می‌کند. آن‌چه که اهمیت ویژه‌ای دارد، این است که اهل قلم و نویسندگان شرقی، خاصتاً نویسندگان کُرد در شرایطی کاملاً متفاوتی رشده کرده و تا به امروز هم در شرایط کاملاً متفاوت زندگی می‌کنند و می‌نویسند.
آن‌چه موجب شده من در این‌جایگاه حضور یابم و در مورد ادبیاتِ کردی حرف بزنم؛ باید خاطر نشان کنم که هنوزه میلیون‌ها انسان کُرد اجازه ندارند به زبان مادری و آزادانه از خود سخن بگویند، و نیز قادر نیستند آزادانه و بدون محدودیت به زبان مادریشان بخوانند و بنویسند.

به همین خاطر؛ جایزه‌ی نلی‌زاکس نمادین و نویدبخش است برای تمام کردها یا اقلیت‌ها و ملت‌هایی که برای پاسداشت زبان مادری و رهایی آن تلاش می‌کنند.
بی‌شک، من به عنوان نویسنده، همواره رؤیاهایم فراتر از آن بوده که صرفاً به مثابه‌ی پاسدارنده‌ی زبان معرفی و شناخته شوم، در خلال یک‌وسال و نیم گذشته به عنوان نویسنده‌ای فرصت آن را داشتم که تا در بسیاری از شهرهای آلمان، اتریش و سوئیس سمینارهایی ادبی درباره‌ی رمان‌هایم برگزار کنم. هرجا که سمیناری داشته‌ام، اغلب اوقات از من پرسیده ‌شده:” نقش ادبیات در سرزمین شما چیست؟” به عبارت دیگر: ” در میان آن همه کشتار و فاجعه، ادبیات برای شما چه دستاوردی می‌تواند داشته باشد و برای شما چه چیزی می‌تواند فراچنگ آورد؟ ” پرسشی به جا و در عین حال دردناک؛ چراکه نویسندگان دیگر با چنین پرسشی مواجه نخواهند شد. هر نویسنده‌ای رهیافت و دیدگاه خاص خود را دارد، زیرا نوشتن برایش حائز اهمیت است. هیچ‌گاه دو نویسنده همان پاسخ را نسبت به پرسشِ مذکور ندارند. سبب این است، ادبیات نوشته می‌شود و درکِ آن بستگی به تجربه‌هایِ شخصی هر فرد دارد که آن را می‌خواند.
قبل از آغاز به کار نویسندگی، آن‌چه مرا به سمتِ نوشتن سوق داد؛ حیرت، شیفتگی و افسونِ ژرف و بی‌پایانِ من بود نسبت به انسان، نسبت به توانایی آدمیان و اراده و فراست‌شان. من هنوزه در دلِ این شیفتگی وحیرت و افسون می‌زیم.
کسی که بخواهد نویسنده‌ شود، بایسته است در برابر آدمیان دچارِ حیرت و افسون گردد. افسون در برابر متن، یا پدیده‌ها. همین حیرت و افسون؛ منبع و الهامِ تمام رمان‌هایم خواهد بود. تخیل، هماره از مصالحِ رمان‌های من بوده‌است تا از راهِ آن، درباره‌یِ زیبایی و نیروی زنان، مردان و کودکان بنویسم و قصه‌ی سرگذشته آن‌ها را روایت کنم و به تصویر کشم… قصه‌ی سرگذشت انسان‌هایی که به دست فراموشی سپرده شده، نجات دهم که در اوج و گرماگرم جنگ و فاجعه، روحِ زنده‌ی خود و انسانیتِ خود را پاسداری می‌کنند و دیگران را از یاد نمی‌برند.
آن‌چه‌ برای من دارای اهمیت است؛ این که هر انسان هراندازه هم سنگ‌دل، ستیزه‌جو، انتقامجو و منفور باشد، بازهم یک انسان است و می‌توان در وجودِ او چیزی را یافت که مایه‌ی حیرت و افسون است.
من از سرزمینی آمده‌ام که با جنگ و فاجعه شناخته شده است. هرگز نخواسته‌ام همه چیز را زیبا به تصویر کشم و زیبا نشان دهم. در نتیجه نشانه‌های خشونت و نفرت در آثارم، بارز و مشهود است.
هرگز نخواسته‌ام که داستان‌هایم را بر مبنای امیدهای واهی و دروغین بنویسم و یا صرفاً ابعاد و لایه‌های ظریف، منزه و زیبای زندگی را به نمایش بگذارم. من همواره از این حقیقت دفاع کرده‌ام که، انسان می‌تواند از میان دوزخ بگذرد و آن‌سو، هم‌چنان انسان باقی بماند.

سیاست‌های دروغین و کاذب و آیین‌ها و مذاهب انحرافی و منحرف می‌توانند انسان را به موجودی بربر و خطرناک درآورند؛ اما امید، هماره باقی است تا چنین انسانی دوباره بتواند به جوهره‌یِ نابِ خود و انسانیتِ حقیقی‌اش برگردد. این‌که انسان خوب است یا بد؟ هرگز من چنین پرسشی مطرح نکرده‌ام. من از قدرت‌و استعداددرونی انسان نوشته‌ام آن‌هم به قصد جنگ علیه فراموشی، غفلت، لاقیدی، عدم تعهد و عدمِ احساس مسئولیت. حیرت من در برابر انسان از یک تعریف نشات می‌گیرد و آن این‌که انسان واقف است که رسالتِ خطیری دارد و باید آن را بر دوش بکشد. این رسالت، تعهد و مسولیتی سیاسی و فریضه‌یی دینی نیست و نیز ساخته‌‍ی قوانین بشری؛ بلکه برآمده از تعهد انسان در برابر انسان است. مسئولیت انسان در این است که به مثابه‌ی یک انسان با دیگر انسان‌ها رفتار کند و از رهیافتی انسانی بنگرد.
این رسالت را نمی توان در وضعیت‌های عادی به آزمایش نهاد و دید. انسان بایستی در اوجِ هراس ومصیبت انسان بودنِ خود را به اثبات رساند… در زمانه‌ای که انسان بودن، ذاتاً خطرناک است و به خاطرِ انسان‌بودن با مشکلاتِ عدیده‌ای روبر می‌شود. فقط در اوجِ یاس و نومیدی است که عصیان و نافرمانیِ انسان، معنای خود را می‌یابد.
نباید مخاطبان من فراموش کنند که من پیرامونِ عصری می‌نویسم که برای یکایک انسان‌ها، ترسناک است و آن چنان ساده نیست که انسان قادر باشد در چنین عصری همچنان انسان بماند و از مسیرِ انسانیت منحرف نشود. ازاین‌رو، در رمان‌هایم همیشه برآن بوده‌ام؛ در بطنِ جنگ‌ها و فجایع، حرمتِ درماندگی و واماندگی انسان را نگه دارم.
تمام تلاشِ من بر این بوده که نشان دهم، با وجود تمامیِ خشونت‌ها، کشتار و جنایت، در انسان عُنصریِ ناب باقی‌خواهد ماند که سزاوارِ شگفتی و تحسین و بایسته‌‌ی‌ تکریم است. زیادند که حیرت و شیفتگی مرا در برابر استعدادِ انسان، در عصرِ فجایع که زیبایی می‌آفریند، به مثابه‌ی فانتزی قلمداد می‌کنند. اما این برداشت، ناصواب و خطا است؛ بدونِ اعتماد و ایمان به آن توانایی،قدرت و کارمایه، غیرممکن بود بتوانم خطی بنویسم. انسان‌ها تحت عنوانِ فردانیت، و یا به مثابه‌ی موجودی سیاسی، می‌توانند ما را نامید و حتا فاقدِ رؤیا کنند. می‌توانند اهل خشونت باشند. اما هرگز ما نباید امیدمان را به انسانیت‌وانسان‌بودن از دست دهیم.
در شرق، سیاست و جنگ‌ها هماره ما را گمراه می‌کنند. گمراه می‌کنند تا انسان را حقیر و مفلوک ببینیم و از او روی‌گردان باشیم. آثار من تلاشی جهت اصلاح آن تصویر ِ کج‌و گوژِ انسان. آن آثار کوششی است برای رسیدن به آن عنصرِ ناب، آن جوهره‌ی انسانی که در درونِ ما مهیا شده، قبل‌از آن‌که سیاست‌های دروغین و آیین‌ها و مذاهبِ انحرافی تباهش سازند. من کشفِ آن عناصر و جوهره‌ی انسانی را به منزله‌ی راهی برای رهایی انسان می‌دانم. همه‌ی انسان‌ها حتا آنانی که شکنجه‌گر و قسی تربیت می‌شوند، در جوهره‌ی خود رگه‌هایی از آن موجودِ هوشیار در خود دارد، موجودی که زیبایی را دوست دارد و ما آن زیبایی را ” انسان” خطاب می‌کنیم. هیچ ایدئولوژی رهایی‌بخش و فریادرس، هیچ رهبری نجات‌‌دهنده و هیچ آیین مقدسی نمی‌تواند در شرق، ما انسان‌ها را رها و آزاد سازد. یگانه امید ما روشن و برای آن انسان است، انسانِ زخم‌خورده، انسانِ تحقیر شده، عریان شده از توانایی و اراده، همان انسانی که در آثارمن حضور دارد و برایش می‌نویسم. امیدوارم پیام ساده و شفاف‌ام را صادقانه رسانده باشم
من برای آن‌هایی می‌نویسم که در جنگ، مصائب و فلاکت‌های بزرگ زندگی کرده و می‌کنند. نمی‌خواهم امید واهی دهم و بیهوده امیدوارشان کنم؛ ولی می‌کوشم جهان را از منظری دیگر و دورنمای متفاوت ببینند.
شاید فهم اغلبِ آثارم، برای مخاطبانِ اروپایی دشوار باشد. زیرا من درباره‌ی گوشه از جهان می‌نویسم ، و رویدادهای را روایت می‌کنم، از فجایعِ تاریخی و سیاسی سخن‌می‌گویم، مسائلی که تا اکنون به راستی جایگاهی آن‌چنان در ادبیات نداشته. علی‌رغم آن همه شرایط متفاوت می‌بینم امروز حضورِ من در این‌جا در برابر شما تلویحی معنا‌دار است، اشاره است به این‌که ادبیات همیشه ابعادی جهانی دارد و هیچ مرزی را نمی‌شناسد. من هماره تلاش کرده‌ام و خواهم کرد، سهمی در این زمینه داشته باشم، که ملت‌کرد، بیش‌تر ابعاد جهانی خود را بشناسد و درک ‌کند و همیشه در جستنِ نقاط مشترک باشد. در پایان یک بار دیگر سپاس بی‌پایان خود را نثار سروران گرامی و شهر دورتموند می‌کنم. این جایزه، یابودی خواهد بود که من برای همیشه به داشتن‌اش افتخار می‌کنم و به آن می‌بالم.
* خطابة بختیار علی در مراسم اعطای جایزة نلی‌زاکس آلمان
بختیارعلی
ترجمه: آراکو محمودی

درباره‌ی خانه کتاب کُردی

همچنین ببینید

دیدار با اهالی نشر و قلم، مجلس انس است/ به همدلی حداکثری نیازمندیم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *