باد پرندگان را میسوزاند
نگاهی به رمان «پرندگان در باد» نوشتهی عطا نهایی، ترجمهی رضا کریممجاور
شهره احدیت (داستاننویس و منتقد)
«او کجا بود هنگامی که زن گلولهای آتش بود، در حیاط کوچک خانهای، کوچکتر از دنیای کوچک رویاهایش… کوچکتر از همه آمال و آرزوهایش. از سهم کوچکی که از زندگی میخواست، حتی کوچکتر از آنکه بتواند تنِ همچون گلولهی آتشش را در خود بپوشاند. تن سرگشتهاش عاصی و بیقرار، خود را به در و دیوار میکوبید و از عمق وجودش، همه جیغهای حبسشده زندگیاش را جیغ میکشید. جیغهای خشک و جگرخراش زن، تن کرختِ خانههای کاهگلی کوچه را به مورمور میانداخت و چهرههای توسریخوردهشان، مانند شانه لرزان سگهای وحشتزده ولگرد، درهم میرفت و میلرزید.»
با این پاراگراف میخکوبکننده، رمان «پرندگان در باد» اثر عطا نهایی آغاز میشود. از همین تصویر ابتدایی خواننده صدای استیصال را میان کوچههای کاهگلی جایی میشنود که اگرچه اینجا نیست؛ اما انگار به ما نزدیک است. این هرههای توسریخورده، چه چیز را پنهان کردهاند که مخاطب باید آرامآرام دریابد؟ دریابد و گیج شود، گیج شود و بفهمد و طعم گس خواندن یک رمان خوب بر جانش بنشیند.
«پرندگان در باد» اثر عطا نهایی رماننویس نامدار کُرد است. او تاکنون سه مجموعه داستان کوتاه و سه رمان به زبان کُردی سورانی نوشته است. علاوه بر این، او آثاری از داستاننویسان ایرانی و دیگر ملل به زبان کُردی ترجمه کرده است. اینها را نوشتم که بدانیم با نویسندهی کارکُشتهای سروکار داریم که متأسفانه در وطنش کمتر شناخته شده است. به همین دلیل، این کتاب اولین کاری است که من با ترجمهی رضا کریممجاور از این نویسنده خواندم (شاید هم من مقصرم که دنبال خواندن آثار نویسندگان کُردزبان نرفتهام)، اما کتاب با درهمتنیدگی ساختار و محتوا و نحوهی چیدمان از کارهایی است که به خواندن سایر آثار نویسنده مشتاقم میکند.
شاید داستان «پرندگان در باد» از جهاتی به لحاظ محتوا تکراری به نظر برسد؛ اگر بپذیریم که عشق راز همیشه مکرر زندگی آدمی است. اما نویسنده با انتخاب نحوه روایت و زاویه دیدی که از طریق آن اطلاعات قطرهچکانی را به کام مخاطب میچشاند، از این روایت تلخ وشیرین مکرر، اثری بهیاد ماندنی ساخته است.
بیتردید یکی از موثرترین عناصر داستان، زاویهی دید است. زاویهی دید، دریچهی دیدن مخاطب است و نویسنده با انتخاب درست آن و شیوهی روایت میتواند به اثر خود غنا و عمق ببخشد. انتخاب زاویهی دید مستلزم انتخاب روایتگر مناسب در داستان است و تا کار به شکلی منطقی و متمرکز به پایان برسد. زاویهی دید شخصی، بسته به اینكه اول شخص یا سوم شخص باشد؛ میتواند میان الگوهای روایی سیلان تكگویی، یا دانای كل در نوسان باشد. این اتفاق در این اثر به نظر من بسیار بهجا نشسته است و بار روایت را به خوبی پیش برده است.
«پرندگان در باد» با سه راوی و دو زاویه دید اولشخص و سومشخص و با پرشهای زمانی به گذشته و حال، رمانی پستمدرن محسوب میشود که خواندنش به چند دلیل لذتبخش است.
«هنوز پشت پنجره است فرهاد. به بارش زلال باران چشم دوخته است. کبوترهای پشتبام خانهی روبهرو، با بال و پرهای خیس در کبوترخانه خزیده و همسرایی میکنند. ترسیدهاند کبوتران.»(ص ٩٧ )
در «پرندگان در باد»، نوعی گسست وجود دارد و روایت آن درعین انسجام، تکهتکه و پارهپاره است. از این جهت این رمان کاری پستمدرن است که به خوبی توانسته در عین نفی نظم و انسجامی که داستانهای کلاسیک و مدرن دارند، روایت را به خوبی به پیش ببرد. از سوی دیگر، داستان همواره در لایهای از ابهام روایت میشود تا به خواننده اجازه دهد برداشتهای چندی از جهان داستان داشته باشد. داستان به لحاظ ساختاری پیوستگی و سکون ندارد. ساخت را میشکند و در دل خود تکنیک نو میآفریند و قصهاش را میگوید؛ داستانی که دقیقا همین نوع روایت را میطلبد. شخصیتهای داستان «پرندگان در باد» سیال، لغزنده و غیرقابلاعتمادند و همین کابوس زندگی آدمهایی که در اثر وجود دارند، به ساخت فضایی کمک میکند که میتواند همه جای ایران باشد… آدمهایی غرق در رویا و کابوس که گاه در صدد گسستن از همه چیزند و گاه به نظر میرسد آمدهاند تا پیوندی دوباره بزنند به روزگاری که رفته، خیلی وقت است که رفته.
این رمان در سال ١٣٩٤ توسط نشر «بهنگار» منتشر شده است و ترجمهی خوب آقای کریممجاور که با نظارت مدام نویسنده بوده، لذت کشف جهان این رمان را دوچندان کرده است.
منبع: روزنامهی شهروند، شمارهی ۱۹۶۹، سهشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۹