کتاب «عقل افسردە» به زبان كُردی منتشر شد.
شناسنامه کتاب: «عقل افسرده»، مراد فرهادپور، ترجمەی عدنان حسنپور، انتشارات غزلنوس سلیمانیه ۲۰۲۰.
مراد فرهادپور
مقدمەی مراد فرهادپور بر ترجمەی کردی کتاب «عقل افسردە»
اکنون دقیقا” بیست سال از چاپ اول این مجموعە از مقالات بە فارسی میگذرد. در آن زمان نیز، ایدەی اصلی نهفتە در پس نگارش این مقالات، شکلی از ترجمە بود. همانطور کە در پیشگفتار چاپ اول آامدە است: «روح حاکم بر این مقالات روح ترجمە است… بە جرأت میتوان گفت هیچ ایدە، فکر، یا نظری در آنها یافت نمیشود کە پیشتر در جایی دیگر، بە صورتی بهتر، بیان نشدە باشد… نگارندەی این سطور طی سالیان گذشتە بارها بر این نکتە تأکید گذاردە است کە در دروەی معاصر -کە تقریبا” با انقلاب مشروطە شروع میشود و احتمالا” در آیندەای نە چندان نزدیک پایان خواهد یافت- ترجمە بە وسیعترین معنای کلمە، یگانە شکل حقیقی تفکر برای ماست.» این برخورد با ترجمە کە در این پیشگفتار عمدتا متکی بر معنای خاص “ترجمەی متون از زبانی بە زبانی دیگر” است، بعدها در قالب آنچە “تز ترجمە/ تفکر” نامیدە شد، بسط یافت. در مقالەای بە همین نام کە بعدا” در جلد اول کتاب «پارەهای فکر» بە چاپ رسید، ایدەی ترجمە بە معنایی بس وسیعتر بررسی و عرضە شد. در این معنای وسیعتر، ترجمە نە وسیلەای برای انتقال فرهنگی، بلکە بە واقع شکلی از تفکر بود کە وضعیت تفکر، و بە ویژە تفکر فلسفی را، هم بە لحاظ تاریخی و هم بە لحاظ نظری، مشخص میکرد. از این لحاظ ترجمە، حتی فراتر از موقعیت تاریخی ما، برای تفکر فلسفی در خود مغرب زمین نیز نقش استعارەای بنیادین را ایفا میکرد. کل سنت فلسفی واسازی و تاکید امثال دریدا بر هویت همەی متون در مقام ترجمە، فقط یکی از نتایج همین امر است.
مضمون و هدف اصلی مقالەی فوق چیزی نبود مگر بسط ایدەی اولیەی ترجمە، کە در پیشگفتار چاپ اول مطرح شدە بود، بە تز ترجمە تفکر. این تحول را میتوان بە زبانی انتزاعیتر و فلسفیتر، معادل نوعی گذار از هرمنوتیک بە ساختگرایی و پساساختگرایی دانست؛ نوعی گذار از مفاهیم و فضای فکری ملهم از هرمنوتیک فلسفی گادامر بە ایدەهای رادیکال لاکان در باب زبان، سوژە و منفیت، کە از قضا خوانشی دیگر و جدیدتر از دیالکتیک هگلی را نیز ممکن میساخت. در مرحلەی نخست همان تفسیر هرمنوتیکی، ترجمە اساسا” بر اساس ایدەی هرمنوتیکی تعلق بە یک وضعیت خاص سنجیدە و نقد میشد. از این رو در این مرحلە، نکتەی اساسی و مهم در تبدیل ترجمە بە تفکر یا تجربەی ترجمە بە مثابەی کنش نظری، چیزی نبود مگر آگاهی یا بهتر بگوییم خودآگاهی نسبت بە وضعیت و ماهیت تفکر. بە عبارت بهتر، نکتەی اصلی، آگاهی تفکر بە ماهیت خود در این وضعیت تاریخی خاص بود، یعنی همان آگاهی بە ترجمە یا ترجمەی آگاه. بە همین سبب، معیار اصلی قضاوت جداساختن ترجمەی آگاه از ترجمەی ناآگاه بود، جداساختن تفکری کە خود را آگاهانە بە مثابەی ترجمە عرضە میکند، از انبوه آراء و نظراتی کە بە رغم متکی بودن بر ترجمەهای غالبا بد و سردستی، خود را بە عنوان تألیف ارائە میکردند. اما در مرحلەی بعدی، با کمرنگ شدن نقش آگاهی و خودآگاهی بە مثابەی مشخصات اصلی سوژگی، و با برجستەتر شدن نقش منفیت و کلیگرایی و حقیقت در شکلگیری سوژە (سیاسی)، درک جدیدی از ترجمە مطرح شد. در این درک اساسا” هگلی-لاکانی ترجمە چیزی نبود مگر همان شکاف و خلاء موجود در هر زبان و تجربەی تاریخی. اکنون نکتەی مهم یا معیار سنجش، دیگر نە آگاهی یا ناآگاهی، بلکە بازبودن بە سوی شکل خاصی از تجربەی نظری بود کە ماهیتی اساسا” سیاسی داشت. اکنون نکتەی مهم تجربەی ترجمە بە مثابەی منفیت یا شکاف موجود در تفکر نظری بود، همان شکافی کە هرگونە زبان، فرهنگ یا وضعیت تاریخی خاص را بە امر کلی یا حقیقت گرە میزند. ترجمە نامی بود برای همان مازادی در نظریە کە کنش نظری را سیاسی میساخت و برگردان مفاهیم را بە برگرداندن وضعیت پیوند میزد.
اما نکتەی اصلی برای من، چە در مقالات کتاب حاضر و چە بە لحاظ بسط ایدەی نظری ترجمە/تفکر، همان سویەی تاریخی ایدەی ترجمە و نقش آن در شکلدهی بە فضای تاریخی تفکر در ایران بود. بە عبارت دیگر، هدف از طرح مفهوم ترجمە و بسط آن در راستایی نخست فلسفی و سپس عمدتا نظری-سیاسی، یافتن و یا شاید بهتر بگویم ساختن جایگاهی سیاسی-نظری بود- همان اصطلاحی کە معادل عربی آن، موضع، وجوە سوبژکیتو و ابژکتیو تفکر را در خود گرد میآورد. ایدەی ترجمە ترسیم نوعی طرح یا نقشەی نظری-تاریخی را ممکن میساخت، و با رجوع بە همین نقشە بود کە میشد موضع یا جایگاه عینی اشخاص و گروەها و همچنین موضعگیری یا افق ذهنی آنها را مشخص ساخت. بنابراین، ایدەی ترجمە یا بهتر بگویم تز ترجمە/ تفکر، عینیت تاریخی و قابلیت سیاسی تفکر نظری را مشخص میساخت، زیرا بە یاری آن میشد این نکتە را معین ساخت کە اصولا” همەی این حرفها یا آراء و نظرات از چە جایگاهی بیان میشود و چە نسبتی با سایر مواضع یا جایگاەهای نظری دارد.
بە نظر می رسد ایدەی ترجمە در همەی معانی گستردەی آن، از برگردان کتاب و مقالە گرفتە تا برگرداندن وضعیت سیاسی، نە فقط برای ایران و حوزەی زبان فارسی و رابطەی آن با تفکر نظری مغرب زمین، بلکە در سطحی کلیتر، برای همەی زبانها و تجربەهای تاریخی امری اساسی است. از انقلاب هاییتی در قرن هجدهم گرفتە تا جنبش زاپاتیستهای مکزیکی در عصر ما، دیالکتیک تاریخی میان این دو سویە، یعنی پیوند دیالکتیکی عشق بە تفکر نظری با تعهد بە کنش سیاسی، رد پای خود را در همە جا بر جای گذاردە است. و ترجمە شاید فقط یکی از نامهای این دیالکتیک سیاسی-فلسفی است.
بدین لحاظ، ترجمەی این مقالات بە زبان کردی نیز، گویای چیزی بیش از علاقە بە نشر کتاب و مقالە است. این ترجمە، خود تلاشی است برای بەکار گرفتن و شفاف ساختن آن مازادی در تفکر نظری کە آن را بە سیاست رهاییبخش گرە میزند. در اینجا لازم میدانم از تلاشهای عدنان حسن پور و منصور تیفوری کە در کنار فعالیتهای مهمترشان بخشی از وقت خود را بە ترجمە و نشر نوشتەهای من اختصاص دادەاند، تشکر کنم.
تهران- زمستان ١٣٩٨
! هر نوع بازنشر این متن با ذکر منبع «سایت خانه کتاب کُردی” مجاز است.